در این روز بارانی ،هوا پر شده از عطر عشقت ،
تو را سپرده ام به نسیمی که بوی باران میدهد
بارانی که مرا لبریز میکند از آنچه قلبم را پر تپش کرده …
دستهایم پر از لطافت دستان تو ، آغوشم باز است برای در میان گرفتن تو !
تا از خیسی تنت خیستر شوم در زیر باران ،
تا فاصله بگیرم از زمین و آسمان ،
تا بروم به رویاهایم ،
نمیخواهم لحظه ای حس کنم که در خیالاتم!
از عشق تو به جنون رسیدم ، چه سختی هایی کشیدم ،
تا در زیر باران به تو رسیدم و اینجا طعم شیرین عشق را با تو چشیدم!
در این روز بارانی ، هوا پر شده از حضور مهربانت ،
نه در جستجوی یک سرپناهیم ، نه به انتظار رفتن ابرهاییم ،
همین حال را میخواهیم با این هوای عاشقانه ، همینجا را میخواهیم با این حس شاعرانه!
وقتی با تو قدم میزنم در زیر باران ، قدر تو را میدانم بیشتر از هر زمان !
میرویم و میرویم در زیر باران، نه خستگی است در پاهایمان ،
نه نا امیدی در دلهایمان ، من هستم و تو هستی و خدایمان !
عطر دوستت دارم ها پر شده ، هر قطره از باران با عشق می آید و تن ما را خیس میکند ،
تا هر دویمان بوی عشق را بدهیم !
در زیر همین باران همیشه با من بمان ای عشق بی پایان ،
نگذار زندگی مان مثل کویر باشد ،
من از درد کویر رها شدم و با یک قطره باران به دریای بی انتهای دلت رسیدم ،
غرق شدم ، عاشق شدم و اینک عاشقانه میپرستم تو را !